چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۸

بهانه بهانه بهانه

امروز دلم خیلی آبی شده شاید هم سبز ، رنگ خودم یاد یه روز ابری افتادم توی زمستون که می تونستم برم روی سکوی پرواز ، بپرم برم اونجایی که کاغذها از پنجره می پریدن بیرون. آره امروز سبزه مثل همه ی روزهای سبز زندگیم...
چهارشنبه 27/3/
88

۱ نظر:

لیلا گفت...

با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد