سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

این اصلاً یه پست طنز نیست حقیقت جاری زندگی ماست

فکر کن
بعد از یه روز سرد پائیزی که سرماخوردگی اذیتت می کنه و حسابی بدنت کوفته شده و تب داری و . . .
دوست داری از این موقعیت کمال استفاده رو ببری و خودت و لوس کنی و به بقیه هم فرصت بدی منشا اثر باشند وحالت خوب کنند.با تمام emotionaliting* ت از مریضی و گلو دردت می گی و اینکه چقدر حالت بد و درست
در این لحظه


یه جواب کاملاً منطقی می شنوی "خوب برو دکتر"
میشه لطفاً، دیگه کسی رو راهنمایی نفرمایید.

ولی نمی دونم چرا با وجود اینکه تبم بالا رفته احساس خوبی دارم .خوب اینم یه جور محبته که من خیلی دوسش* دارم چون واقعی از ته ته قلبش مثل آدم بزرگا اصولی و منطقی
.

اینکه الان همه چیز همون جوریه که ما دلمون می خواد نهایت خوشبختیه ! از چشات معلومه ، همه چی آرومه.
*حالا هی غلط املایی بگیر.
**اصلاً هم مهم نیست که تا شب هی به روت آوردم بی ادب کلی حال کردم با این جوابت.


***ولی خودمونیما توی این هوا هیچی جای یه فنجون چای داغ و تو بغل یه آدم چاق نمی گیره .
(جهت حفظ وزن و عروض و قافیه بود وگرنه تو که چاق نیستی تپل مامی)

و بعد تو دفتر یادداشتهای روزانت یه جمله طلایی تاریخی رو ثبت می کنی که تا همیشه بهت انرژی می ده به جون خودم راست می گم.
**خوب برو دکتر**






۱ نظر:

ناشناس گفت...

آخ چه پست باحالي . توش چاي داغ بود و بغل و از اين چيزاي خوب . هر كسي توي ظرف خودش اندازه ميشه . برو دكتر يعني واي بميرم برات كه مريض شدي