نوشته های یه کارمند کوچولو
چهارشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۹
پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۹
به بهانه آمدن پاییز
همین پنکه ی سقفی
که هوایی شده بود
همین تلویزیون ِ همیشه خاموش
که خیال داشت
یک روز
سر و صدا به پا کند
همین گوشی ی کهنه ی تلفن
که میان ِ حرف های من و تو
خش خش می کرد
تا صدای راه رفتن ِ مان روی برگ ها را
یاد آوری کند
همین مهتابی
که سعی می کرد ملایم و دوست داشتنی باشد
شبیه ِ آن ماه ِ نیمه روشنی
که ساعت ها می نگریستیم
همین گلدان که سبز بود
به عشق ِ ذوق کردنت
همه دل بسته ایم به پاییز
شاید تو
سر ِ مهر بیایی
همه دوباره خوشبخت شویم
چهارشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۹
پنجشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۹
اشتراک در:
پستها (Atom)